کد مطلب:129379 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:208

درنگ و نگرش
1- از روایتی كه ابن اثیر نقل كرده است چنین بر می آید كه شریك نقشه قتل عبیدالله را بدون رضایت هانی كشید. ولی در منابع دیگر آمده است كه هانی خود بیمار بود و طرّاح قتل عبیدالله بن زیاد نیز خودش بود. یعقوبی گوید: «عبیدالله بن زیاد به كوفه رفت و مسلم بن عقیل در خانه هانی منزل كرده بود. هانی به شدت بیمار بود. چون از دوستان ابن زیاد بود، وقتی به كوفه آمد خبر بیمار هانی را به او دادند. عبیدالله به عیادت هانی آمد؛ و او به مسلم بن عقیل و گروهی از یارانش گفت: چون ابن زیاد نزد من نشست و جاگیر شد، من می گویم كه آبم بدهید؛ و آنگاه شما بیرون بیایید و او را بكشید...» [1] .

به احتمال زیاد نقشه قتل عبیدالله بن زیاد فكر شریك بن حارثی بود. زیرا كه او پیشتر در راه بصره به كوفه با همراهانش خود را بر زمین افكنده بود. به این امید كه حركت ابن زیاد را دچار وقفه سازد تا امام حسین (ع) بتواند پیش از او وارد كوفه گردد. او همچنین هانی را به یاری مسلم و پیشبرد كارهایش تشویق می كرد. دینوری می نویسد: «شریك به مسلم گفت: هدف اصلی تو و شیعیانت نابودی این ستمگر است، و خداوند این كار را برای تو فراهم ساخته است. او قصد عیادت مرا دارد.[آنگاه كه آمد] برخیز و درون پستوی خانه برو چون او پیش من آرام گرفت، حمله كن و او را بكش. سپس به كاخ برو و در آن بنشین كه هیچ یك از مردم با تو در این باره ستیز نخواهند كرد. اگر خداوند به من سلامت عنایت كرد به بصره می روم و آنجا را از سوی تو اداره می كنم و از مردم برایت بیعت می گیرم. هانی بن عروه گفت: من دوست نمی دارم كه ابن زیاد در خانه من كشته شود. شریك گفت: چرا؟ به خدا سوگند كشتن او موجب تقرّب به خداوند است!» [2] .

2- ناخوشنودی هانی از این كه ابن زیاد در خانه اش كشته شود، تنها به وی اختصاص نداشت. بلكه اگر هركس دیگری هم كه در خانه اش می بود رضایت نمی داد. [3] این به دلیل


پایبندی به عرف و عادت عربی است كه كشتن میهمان و كسی را كه نزد آنان آمده باشد، جایز نمی شمرند. زیرا انجام چنین كاری، خریدن نكوهش همیشگی مردم است. مفهوم این سخن این نیست كه هانی مایل به كشتن ابن زیاد نبود، زیرا مطابق نقل طبری، وی خطاب به مسلم گفت: «به خدا سوگند اگر او را بكشی، تبهكاری فاجر و كافر و خائن را كشته ای، لیكن من خوش نداشتم كه در خانه ام كشته شود!» [4] .

3- برخی از منابع تاریخی نسبت به مقام مسلم (ع) اسائه ادب كرده و به خاطر خودداری از قتل عبیدالله، به او نسبت ترس و سستی داده اند. دینوری در الاخبار الطوال گوید: «آنگاه عبیدالله برخاست و رفت، مسلم بن عقیل از پستوی خانه بیرون آمد. شریك گفت آیا آنچه تو را از كشتن او باز داشت، چیزی جز ترس و سستی بود؟!» [5] با آن كه یك دینوری دیگر یعنی ابن قتیبه اعتراف می كند كه مسلم از شجاع ترین مردم بود؛ امّا مدّعی است دلیل عدم اقدام مسلم برای قتل ابن زیاد این بود كه لغزید. وی می نویسد: سپس عبیداله بیرون آمد و دیگری (مسلم) كاری نكرد. وی از شجاع ترین مردمان بود، لیكن لغزید...» [6] .

این حرف درست نیست. مسلم نه ترسو بود و نه لغزید. طبق نوشته منابع تاریخی تنها عاملی كه مسلم را از اجرای نقشه شریك باز داشت، ناخشنودی هانی از كشته شدن ابن زیاد و یا هر كس دیگری كه در خانه اش بود. [7] نیز برخی از منابع معتبر، نوشته اند كه زنی در خانه هانی دست به دامن مسلم شد و با چشم گریان از او خواست كه ابن زیاد را در خانه شان نكشد.

ابن نما گوید: مسلم شمشیر به دست بیرون آمد. شریك به او گفت: ای مرد چه چیزی تو را از این كار باز داشت؟ مسلم گفت: چون آهنگ بیرون آمدن كردم، زنی دست به دامن من شد و گفت: تو را به خدا سوگند، مباداد كه ابن زیاد را در خانه ما بكشی. او در مقابل من


گریست و من شمشیر را انداختم و نشستم. هانی گفت: وای بر او! هم خودش و هم مرا به كشتن داد، از آنچه گریختم، در آن افتادم!» [8] .

از دیگر عواملی كه موجب شد مسلم از قتل ابن زیاد خودداری ورزد علاه بر نارضایتی هانی از این كار حدیثی بود كه به نقل از علی (ع) از رسول خدا(ص) شنیده بود كه فرمود: «انّ الایمان قید الفتك، لا یفتك المؤمن» [9] ، فتك در لغت یعنی این كه شخص به همراه خویش كه غافل و بی خبر است حمله كند و او را بكشد. هرچند كه پیش تر به او امان نداده باشد. [10] .

هبة الله شهرستانی درباره تمسّك مسلم بن عقیل برای خودداری از قتل ابن زیاد به این حدیث، چنین توضیح داده است: سخنی است پرمعنا و بسیار بلند! آل علی از شدت پایبندی به حق و راستی، خیانت و فریب راحتی در هنگام ضرورت دور افكنده اند و پیروزی دیر هنگام با نیروی حق را بر پیروزی زود هنگام با فریب، ترجیح داده اند. این از خصلت های مشهود پیشینیانشان است و در اخلاقشان به ارث نهاده شده است. گویی كه اینان برای برپایی حكومت عدل و فضیلت در دل های عارفان برگزیده، آفریده شده اند. تاریخ جایگاه آنان را در دل ها محفوظ نگه داشته است.» [11] .

نكته قابل توجه اضافه مشكوك ابن اثیر در متن این روایت است. او به جای «فلا یفتك مؤمن» آورده است «فلا یفتك مؤمن بمؤمن»! گویی كه ابن اثیر ایمان را بر عبیداله تطبیق داده است و به این دلیل كه مؤمن بود، مسلم از قتل وی خودداری ورزید!



[1] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 243؛ نيز ر.ك: الامامه و السياسه، ج 2، ص 4.

[2] الاخبار الطوال، ص 234.

[3] در كتاب تجارب الامم (ج 2، ص 44) آمده است: هاني گفت: «من به كشتن مردي كه در خانه ام است راضي نيستم.».

[4] تاريخ الطبري، ج 3، ص 282.

[5] الاخبار الطوال، ص 234.

[6] الامامة و السياسة، ج 2، ص 4.

[7] ر.ك: تاريخ الطبري، ج 3، ص 282؛ الكامل في التاريخ، ج 3، ص 390 و تجارب الا مم، ج 2، ص 44.

[8] مثيرالاحزان، ص 31 32. اين روايت حاكي از آن است كه هاني از قتل ابن زياد در خانه اش راضي نبود، يا اين كه با وجود اين نارضايتي، قتل او را برگزيد. دقت كنيد!

[9] الاخبار الطوال، ص 235؛ تاريخ الطبري، ج 3، ص 282؛ تجارب الا مم، ج 2، ص 44. نيز طبرسي در اعلام الوري (ص 223) و ابن شهر آشوب در المناقب (ج 3، ص 364) نوشته اند: ابوالصباح كناني گويد: «به ابي عبدالله (ع) گفتم: يكي از همسايگان هَمْداني ما به اميرالمؤمنين دشنام مي دهد. آيا اجازه مي دهي كه او را بكشم؟ فرمود: اسلام بند غافلگيرانه كشتن است...».

[10] لسان العرب، ج 10، ص 472 (فتك). گويد: از جمله اين حديث است: مردي نزد زبير آمد و گفت: آيا علي را برايت بكشم؟ گفت: چگونه او را مي كشي؟ گفت: غافلگيرانه. گفت: شنيدم كه رسول خدا(ص) فرمود: ايمان بند غافلگيرانه كشتن است. مؤمن غافلگيرانه نمي كشد.

[11] نهضة الحسين، ص 84.